خبرگزاری شفقنا – افغانستان و یکسال «سلطه سیاه» طالبان / یادداشتی از علیرضا رجائی
علیرضا رجائی کارشناس سیاسی حوزه افغانستان در یادداشتی تحلیلی به یک سال حضور دوباره طالبان بر افغانستان به شرح زیر پرداخته است:
یک سال از سلطه سیاه لشکر جهل و تباهی بر افغانستان میگذرد و پیامدهای ناگواری برای مردم افغانستان و بسیاری از همسایگان بر جای گذشته است. در طول این یک سال، افغانستان حداقل پنجاه سال به عقب برگشت و دستاوردهای نسبی فرهنگی، اقتصادی و سیاسی خود را که شامل تحرک و جنب و جوش فرهنگی، رونق نسبی اقتصادی و تمرین مردم سالاری در ذیل نظام جمهوری اسلامی بود از دست داد. اینک گروهی بر سرنوشت مردم حاکم شده است که به نام دین و خدا، بخشی از مردم افغانستان را کشته، بخشی دیگر را آواره ساخته و بخشی دیگری که از سر ناگزیری در افغانستان باقی مانده اند، چون اسیرانی در زندانی به نام افغانستان و تحت سلطه و ستم زندانبانانی به نام طالبان روزگار سیاهی را سپری میکنند. هیچ یک از مظالم طالبان علیه مردم افغانستان، ظهور گروههای متنوع مقاومت علیه طالبان، به خصوص دشمنی طالبان با مکتب اهل بیت و شیعیان، فارسی ستیزی و خصومت با فرهنگ تمدن و تمدن فارسی، فلج شدن دانشگاهها، بسته شدن مدارس بر روی دختران، تعطیلی رسانههای صوتی، تصویری و چاپی، خفقان مطلق و سلب آزادی بیان، فقر و تنگدستی تشدیدشده در یکسال گذشته، ترورهای مکرر شخصیتهای فرهنگی، علمی و…، فلج شدن سیستم اداری افغانستان، رشد و گسترش گروههای تروریستی دیگر مانند القاعده و داعش تحت حمایت طالبان و دیگر پیامدهای شوم سلطه طالبان بر افغانستان که این کشور را به یک بمب ساعتی برای کل منطقه به خصوص جمهوری اسلامی تبدیل نموده است، در رسانههای جمهوری اسلامی منعکس نمیشود. در ادامه ، برخی پیامدهای سیاه سلطه طالبان به صورت بسیار گذرا مورد اشاره قرار میگیرد.
طالبان و عرصه سیاسی: انحصار و عدم مشروعیت
به لحاظ سیاسی، طالبان با انحصارگرایی قبیلهای، از مشارکت حداقلی گروههای اجتماعی و اقوام افغانستان هم ممانعت نموده و از تشکیل دولت فراگیر جلوگیری کرده اند و هرگز تن به مشارکت سایر اقوام و گروههای اجتماعی نخواهند داد. از آنجا که این گروه متعصب قومي به عنوان یک گروه افراطی قبیلهگرا حکومت افغانستان را غصب نموده است، تمام حکومت را منحصر به تعدادی از راهزنان دینی متعلق به یک قبیله و قومیت خاص میدانند و در طول یکسال گذشته، حتي فرماندهان انگشت شمار طالب غیرپشتون را از سر راه خود برداشتند و یا در تلاش اند که بردارند. جنگ با فرماندهان طالب تاجیک، ازبیک و هزاره که قبل از فتح کابل در ذیل پرچم طالبان بودند، پروژهای است که خیلی زود توسط طالبان شروع شد و فعلا بعد از جنگ با مولوی مهدی (فرمانده سابق هزاره تبار طالبان) وی و همراهانش در پناهگاهها و کوهستانهای بلخاب پناه برد.
تنگ نظری بیش از حد، انحصارگرایی و قبیلهگرایی طالبان سبب شده است که گروههای گوناگونی با نام جبهه مقاومت، جبهه آزادی افغانستان و … در طول یک سال گذشته شکل بگیرد و این گروهها در اندرآب، پنجشیر، بلخاب و برخی نقاط دیگر افغانستان در حال جنگ چریکی و مقاومت علیه طالبان هستند.
انحصارگرایی مطلق طالبان سبب شده است که در کسب مشروعیت بین المللی و داخلی با مشکل مواجه گردند. بسیاری کشورها تشکیل دولت فراگیر، به رسمیت شناختن طالبان را به رعایت حقوق سیاسی، مدنی و اجتماعی مردم و اقوام گوناگون افغانستان مشروط ساخته اند. اما ماهیت طالبان با تأمین این شرایط سازگار نیست و هرگز چنین شرایطی را فراهم نخواهند کرد.
از ابتداي تسلط این گروه تروریستی بر کابل در سال گذشته تاکنون، طالبان بارها ملتمسانه از ایالات متحده آمریکا خواسته است که حکومت شان را به رسمیت بشناسد، اما ایالات متحده تا کنون به دلایل نه چندان مشخص، و در ظاهر به دلیل عدم تکمیل استانداردهای مورد نظر جامعه جهانی، آنان به رسمیت نشناخته است. با این حال، روابط پشت پرده ایالات متحده و نیز مواد پنهانی قرارداد دوحه میان آمریکا و طالبان، هنوز برای ناظران مبهم، مشکوک و برای منطقه خطرناک است. حمایت مالی پنهانی آمریکا از طالبان ادامه دارد و بر اساس گزارش برخی کارمندان بانک مرکزی افغانستان، ایالات متحده ماهیانه چندین ملیون دلار به بانک مرکزی تحت حاکمیت طالبان تزریق میکند و این دلار به بازار به فروش میرسد تا ارزش پول افغانی حفظ شود.
طالبان و اداره أمور: فلج شدن سیستم اداری افغانستان
اکثریت مطلق اعضای گروه حاکم بر افغانستان امروز، نه تنها جزئیترین درک، تخصص یا تجربه مدیریتی و اداری ندارند، بلکه ۹۰ درصد آنان از سواد خواندن و نوشتن بی بهرههستند و از معارف دینی خود (که مدعی نمایندگی از دین هستند) درک ابتدایی ندارند.
امروز این گروه بیسواد، مغرور و از همه طلبکار، ادارات گوناگون افغانستان را در اختیار گرفته است و متخصصان و کاردانان را یا از اداره أمور بیرون ساخته اند و یا باید تابع دستورات عجیب و غریب آنان باشند. به همین دلیل، ادارات افغانستان و امور اداری مردم در موارد زیاد فلج شده است. مراجعان زیادی به صورت روزمره پس از مراجعه برای یک کار اداری خود، ناامید و خسته به خانه بر میگردند و حتی برای دریافت یک نامه ساده اداری با مشکل مواجه میشوند. محتوا، املا، نگارش و زبان و ادبیات نامههای اداری صادرشده توسط طالبان در یک سال گذشته، مجموعه طنزهایی است که در تاریخ افغانستان سابقه نداشته است.
محاکم و دادگاهها بر اساس اراده یک شخص بیسواد احکام بدوی صادر میکنند، روند صدور شناسنامه و پاسپورت با مشکل مواجه شده است و در مواردی هم که صادر میشود، همراه با رشوه و فساد است و هزینه یک پاسپورت که قبل از تسلط طالبان معادل ۱۰۰ دلار بود، امروز توسط واسطهها و روند غیرشفاف، به ۸۰۰ دلار تا ۱۵۰۰ دلار رسیده است!!
طالبان و عرصه آموزشی و فرهنگی: دشمنی با دانایی و فرهنگ فارسی
وزیر آموزش عالی افغانستان پس از طالبان بر کابل به صورت رسمی اعلام کرد که پس از این مدارک لیسانس و فوق و لیسانس و دکتری برای ما ارزش ندارد، طالبان هیچ کدام از این مدارک را ندارند، اما از همه بالاتر هستند. با همین ذهنیت، دانشگاهها پس از تسلط طالبان، ۷۰ درصد اساتید و پرسنل و نیز ۵۰ درصد دانشجویان خود را از دست داده است. اغلب اساتید دانشگاهها به کشورهای دیگر متواری گردیدند و آنهایی که اگر در داخل مانده اند، یا بیکار اند و یا به کارهای فيزيكي، پرمشقت و دست فروشی روی آورده اند. فقط اساتیدی که سواد کافی ندارند و از تابع مطلق و همرنگ فکری و علمی خود طالبان هستند، در دانشگاهها باقی مانده اند.
مدارس دخترانه یکسال است که به دلیل باور طالبان به حرام بودن تعلیم و آموزش زنان، مسدود مانده است و نسل جدید زنان افغانستان که مادران و مربیان فردای این کشور خواهند بود، از نعمت سواد محروم خواهند بود و نرخ بی سوادی در افغانستانِ فردا به جای کاهش، افزایش خواهد یافت.
در عرصه فرهنگی، طالبان به تدریج به فارسی زدایی پرداخته و ۹۰ درصد بیانیهها، نامهنگاریها، زبان اداری و سخنرانیهای مقامات طالبان به «پشتو» است. تابلوهای فارسی سر در دانشگاهها و بسیاری از ادارات دیگر را برداشتهاند و به جایش پشتو گذاشتهاند.
طالبان همچنین تجلیل از نوروز را حرام و خلاف میدانند و مراسم سالیانه تجلیل از نوروز در روضه سخی (زیارت منسوب به حضرت علی در بلخ، مزار شریف) را ممنوع کردند. تقویم رسمی افغانستان را نیز از شمسی به قمری تبدیل کردند و با هر نوع نماد فرهنگ و تمدن فارسی سر ستیز دارند.
طالبان و تشیع: تعصب و محدودیتها مذهبی
طالبان محدودیتهای فراوان مذهبی علیه مذهب تشیّع خلق کرده اند. مذهب جعفری را که در قانون اساسی گذشته به رسمیت شناخته شده بود و شیعیان در احوال شخصیه خود قانون جداگانه از فقه حنفی داشتند، ملغي ساخته است و تصریح کردند که در افغانستان یک مذهب رسمی بیشتر نیست و آن مذهب حنفی است. هرچند ماهیت و باطن طالبان با مذهب حنفی نیز سر سازگاری ندارد و بیشتر سلفی هستند تا حنفی. اما از زمان روی کار آمدن طالبان، چندین بار در نمازهای جمعه کابل، خطیبان جمعه رسما تصریح کرده اند که نان این مردم (شیعیان) حرام است، چون کافر هستند، از نان آنان نخورید.
این گروه متحجر و متعصب، با اعلامیه رسمی و تهدید شیعیان، عزاداری شیعیان در روضه سخی (مزار شریف) را که در روز عاشورای هر سال جمعیت صدهزار نفری در آن جمع می شد، ممنوع ساختند و به شیعیان هشدار دادند که در خیابانهاي شهر کسی برای دسته و عزا خارج نشود. همچنین طالبان دستور دادند که پرچمهای عاشورایی را از خیابانهای شهر جمع کنند و دوباره هرگز به نصب آنها اقدام نکنند. محرم امسال در این شهر و بسیاری شهرهای دیگر، تحت سلطه طالبان بسیار بی روح و محدود در درون تکیهخانهها بود. در سراسر شهر غزنی نیز طالبان پرچمهای عاشورایی را از کنار خیابانها، سر در مغازهها و خانهها، با توهین و فحاشی به تشیع پایین آوردند و به جای آنها پرچم طالبان را نصب کردند.
با اینکه در موارد خاصی برخی افراد طالبان به دعوت برخی شیعیان برای حضور در مراسم عزاداری شیعیان در روز عاشورا حضور یافتند، اما آنان دنبال تریبونی بودند که در اختیار شان قرار گیرد. معاون وزیر خارجه آنان در مسجد خاتم النبیین کابل فرصت یافت تا از تریبون عاشورا برای تبلیغ امارت استفاده کند، با این حال، امسال طالبان تعطیلی روز عاشورا را نیز از تقویم افغانستان برداشتند، در حالیکه روز عاشورا در افغانستان همواره تعطیل بوده و مقامات دولتی از رئیس جمهور تا رئیس پارلمان، اعضای پارلمان، وزرا و… همه در تکایا و حسینههای شیعیان حضور مییافتند و در عزاداری این روز شرکت و سخنرانی میکردند. در روز اول محرم امسال، وزارت فرهنگ طالبان بیانیه رسمی امارت شان را صادر نمود که در آن علاوه بر جعلی و دروغ خواندن قرائت و روایت شیعه از عاشورا و تبرئه یزید از جنگ با امام حسین و اذعان به جنگ طلبی خود امام حسین، بر رسم عصر جاهلی و رسم بنی امیه در مورد عاشورا (روزه گرفتن و…) تأکیده شده است.
طالبان و عرصه اقتصادی: بیکاری و فقر فراگیر
در طول یک سال گذشه فقر و بیکاری در افغانستان به اوج خود رسید. از سر و صورت شهرهای غمزده و بیروح کابل، هرات، غزنی، بلخ و… فقر و تنگدستی میبارد. صدها خانواده که از تأمین یک وعده غذا برای خانواده خود در شبانه روز عاجز هستند، به فروش دختران خردسال و حراج فرزندان خود روی آورده اند. افراد آبرومند و دارای پایگاه اجتماعی زیادی بودند که در صف نان مجانی و صلواتی دیده شدند، شخصیتهای فرهنگی و علمی و بسیاری اصحاب رسانه به دست فروشی در کنار خیابانها دیده میشوند. مریضداران از درمان بیمار شان عاجز اند. شرح بیداد فقر و تنگدستی در این نوشتار نمیگنجد.
طالبان و امنیت: ناامنی در قبرستان
امروز مردم افغانستان در شهرها نه نان دارند و نه امنیت. حملات انتحاری خصوصاً در مناطق شیعهنشین همچنان جان جوانان و کودکان مظلوم را میگیرد و خانوادهها را عزادار میسازد. تنها در محرم امسال پنج حمله تروریستی بر عزاداران در کابل و دیگر شهرها انجام شده است و بر اساس گزارش ناظران محلی، یکساعت قبل از حمله انتحاری، افراد امنیتی موظف طالبان، پوسته امنیتی مربوطه را تخلیه کرده و رفته اند. هرچند این حملات را داعش به عهده میگیرد، اما مشخص است که از قبل هماهنگی وجود داشته است.
علاوه براین، طالبان به ترور مکرر و مداوم نیروهای دولتی، امنیتی و کادرهای علمی گذشته میپردازند و تا کنون صدها سرباز گذشته ارتش، شخصیت علمی، فرهنگی و یا کارمند سابق دولت ترور شده است. روش دیگر طالبان برای حذف نیروهای علمی، سیاسی و فرهنگی گذشته آن است که افراد آبرومند و شخصیتهای با اعتبار را با اتهامات واهی (دزدی و…) بازداشت میکنند تا هم آبروی شان رفته باشد و هم رنگ و بوی سیاسی پیدا نکند.
دفن آزادی بیان و آزادیهای مدنی
طالبان پس از تسلط بر کابل، هر نوع انتقاد علیه امارت شان را خلاف شریعت و منتقد را مستحق مجازات شرعی اعلام نمودند. بسیاری از کسانیکه در رسانهها به انتقاد حتی معتدلانه از تفکر و عملکرد طالبان میپرداختند، بازداشت شدند. دهها راديو و تلویزیون خصوصی در مرکز و ولایات مختلف که در طول سالیان گذشته تأسیس شده و فعال بودند، پس از تسلط طالبان تعطیل شده اند. نشر روزنامهها متوقف شده است و حتي کتابفروشیها، پی درپي تعطیل میشوند. خبرنگاران پرشماری صرفاً به خاطر عکس برداری یا حضور در یک صحنه انفجار و تهیه گزارش، در حد مرگ مورد ضرب و شتم قرار گرفته و تعداد زیادی از خبرنگاران در حبس طالبان هستند و شکنجه میشوند.
طالبان و گروههای تروریستی
تسلط طالبان، زمینه را برای رشد و گسترش شبکههای تروریستی فراهم نموده است. «داعش» در بسیاری از ولایات افغانستان نفوذ نموده و «القاعده» نیز در حال بازسازی و گسترش نفوذ خود در منطقه است. اکنون رهبران و اعضای ارشد القاعده در کابل و سایر شهرهای مهم افغانستان تحت حمایت و میزبانی طالبان حضور پررنگ دارند. ایمن الظواهری رهبر القاعده در مهمان خانه سراج الدین حقانی (وزیر کشور طالبان و رئیس شبکه حقانی) یک هفته پیش (دهم مرداد ۱۴۰۱) کشته شد. طالبان بعد از کشته شدن وی، چندین جلسه برگزار کردند و در نهایت بعد از پنج روز اعلامیه صادر نمودند که از ورود و حضور الظواهری در کابل بیخبر بوده اند. بر اساس گزارشهای محلی، طالبان جسد الظواهری را به قندهار انتقال داده و در ولسوالی پنجوایی قندهار به خاک سپرده اند.
ایمن الظواهری در منطقه شیرپور وزیراکبر خان، امنترین و لوکسترین منطقه کابل و در کنار خانواده و نیروهای محافظ سراج الدین حقانی کشته شد و این نشان میدهد که اعضای القاعده و رهبران آن تحت حمایت کامل حکومت طالبان و شبکه حقانی است، چنانکه از گذشته تاکنون، شبکه حقانی نفس القاعده بوده و با هم تفاوتی نداشته و ندارند.
در مورد داعش و سایر گروههای تروریستی نیز که از خاک پاکستان تمویل و تجهیز میشوند، طالبان یا نمیخواهند و یا «نمیتوانند» جلوي گسترش آنها را بگیرند. در مجموع، افغانستان پس از تسلط طالبان به یک بمب ساعتی برای منطقه تبدیل شده است و گروههای تروریستی لانه مناسبی برای بازسازی، رشد و گسترش خود یافته اند و اگر شرایط به شکل جاری ادامه یابد، این گروهها برای آینده منطقه خطر جدی را رقم خواهند زد.
غصب سرزمین غیرپشتونها
در طول یک سال گذشته، جمعیت زیادی از هزارههای شیعه و حتي برخی تاجیکهای فارسی زبان از ولایات مختلف کوچ اجباری داده شده اند و خانهها و مزارع و املاک شان توسط طالبان با زور غصب شده است. هزاران نفر و صدها خانواده که به زور از منطقه آباء و اجدادی خود اخراج شده اند، اکنون در شهرهای کابل، هرات و غزنی بدون سرپناه و مسکن، آواره و سرگردانند و داد شان هم به جایی نمیرسد. گزارش کامل غصب سرزمینهای شیعیان هزاره و تاجیکان در ولایات مختلف (دایکندی، بلخ، غزنی، بامیان و…) که پشتونهای جنوبی و برخی اعضای خانوادههای طالبان جایگزین آنان شده اند، خود نیازمند یک نوشتار مستقل است.
طالبان و شریعت: از فساد اداری تا فساد اخلاقی
طالبان مدعی نمایندگی خدا و ترویج شریعت اند و با همین داعیه، به تکفیر کشتار و حذف مخالفان خود پرداخته و با انتحار و انفجار و جنگ، تلاش کرده اند بقیه را از سر راه خود بردارند. اما مردم افغانستان پیش چشم خود میبینند که در یک سال گذشته رشوه و فساد اوج گرفته است، فرد بدون واسطه در ادارات کارش به جایی نمیرسد و ستم و بیعدالتی در همه جا بيداد میکند. گزارشهای مکرر و متعدد معتبر وجود دارد که طالبان به شکار دختران و نوامیس مردم روی آورده اند. سربازان و تفنگداران طالبان،دختران زیبا را به بهانهها مختلف از شهر بازداشت نموده و آنان را به زور و اجبار به عقد خود در میآورند و در مواردی، حتي یک سرباز طالب، چندین دختر را به زور به عقد خود درآورده است.
طالبان و زنستیزی
در حکومت طالبان، زن ستیزی به اوج خود رسیده است و زنان در خانه اسیر ساخته شده اند و حتی برای انجام امور روزمره و خرید معمولی، بدون محرم جرأت نمیکنند بیرون بيايند. اغلب کارمندان زن در ادارات اخراج شده اند و به کسانی که تا کنون در ادارات باقی مانده اند، گفته شده است که شوهر خود را به جای خود به اداره بفرستند. سفر زنان بدون محرم ممنوع شده است. پوشیدن برقع و پوشاندن کامل صورت برای زنانی که بیرون میآیند یا در اداره و تلویزیون فعالیت دارند، اجباری شده است، امری که حتي حکمتیار به تحمیل این نوع حجاب سختگیرانه اعتراض نموده و گفته جایی در اسلام ندارد. البته به رغم این محدودیتهای متحجرانه، بسیاری زنان و دختران تاکنون مقاومت نموده اند و این مقاومت سبب قتل و کشتار آنان و به زندان رفتن شان نیز شده است. دختران زیادی به خاطر عدم توجه به هشدارهای متحجرانه طالبان، در خانه و خیابانها بازداشت شده و در زندان به سر میبرند و تعداد زیادی نیز به رگبار بسته شده و یا در اثر شکنجه در زندان جان باخته اند و جنازههای شان نیز به خانوادههای شان تحویل داده نشده است.
طالبان و ایران: کینه پنهان و دوستی صوری
از سوی برخی مقامات رسمي جمهوری اسلامی ایران نسبت به طالبان بیش از حد مماشات نشان داده شده و بسیاری رسانههای رسمی و برخی مقامات رسمی ما به دفاع، تطهیر و طالبان پرداختند و تلاش دارند از آنان چهره مثبت و همسو با جمهوری اسلامی نشان دهند. این در حالی است که طالبان در ظاهر با ایران دست دوستی داده است، اما عمق کینه آنان را نسبت به ایران هرگز نمیتوان انکار نمود. در زمستان سال گذشته تعدادی به سفارت جمهوری اسلامی ایران در کابل و کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در هرات حمله نمودند. طالبان در قبال شناسایی و مجازات این افراد، کوچکترین اقدامی نکردند. اما چند روز بعد، تعدادی دیگر از شهروندان افغانستان که عمدتا شیعیان و هزارهها بودند، با آوردن گُل به سفارت جمهوری اسلامی ایران در کابل و کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در هرات، به حرکت مقابل گروه اول دست زدند و از خدمات جمهوری اسلامی ایران نسبت به افغانها تقدیر نمودند. طالبان تمام این افراد را در کابل و هرات بازداشت نمودند و بعد از چندین روز، از آنها اقرار گرفتند که اشتباه کرده اند و تعهد گرفتند که دیگر چنین اقداماتی نکنند. برخی طلاب یک مدرسه دینی شیعی در کابل را نیز به اتهام جاسوسی برای ایران، بازداشت نمودند.
در یک سال گذشته، طالبان چندین بار در نقاط مرزی افغانستان با جمهوری اسلامی ایران در اسلام قلعه و نیمروز تعرض نموده، به تصرف پاسگاه مرزی جمهوری اسلامی ایران پرداخته و ماشینهای مرزبانان ایران را با خود برده اند و گاه با لشکرکشی و اعزام نیرو از هرات و سایر مناطق در مرز مشترک، به تهدید و رجزخوانی پرداخته اند. اما هر بار از سوی جمهوری اسلامی ایران مماشات شده است که خود سبب جسارت و تشجیع بیشتر آنان گردیده است.
همچنین، در بحث حقابه جمهوری اسلامی ایران از رود هیرمند، طالبان هیچ اقدام مثبتی نکرده اند و یکسال کامل، به تعلل و وعدههای میان تهی پرداخته و دیپلمات هاي ما را فریب داده اند. جالب آن است که برخی دیپلماتها و مقامات جمهوری اسلامی ایران مکررا اظهار میدارند که طالبان گفته اند به قرارداد سال ۱۳۵۱ درباره حقابه ایران متعهد هستیم؛ مگر دولتهای گذشته و از جمله دولت قبلی افغانستان قرارداد ۱۳۵۱ را رد کرده بودند؟! تازه در عمل، طالبان هرگز به آن قرارداد پایبند نبوده اند و به تازگی چند قطره آب به سرزمین خشک سیستان رسیده است. نکته جالب دیگر آن است که به تازگی برخی مقامات وزارت امور خارجه جمهوری اسلامی ایران و برخی رسانههای ما از یکی از مقامات درجه چندم طالبان نقل قول کرده اند که طالبان ۴ متر مکعب آب در ثانیه بیشتر از حقابه ایران (۲۲ متر مکعب آب در ثانیه) به ایران خواهد داد و خواسته اند با این منتگذاری توهینآمیز طالبان، خاک به چشم مخاطبان ایرانی خود بزنند. این در حالی است که مطابق قرارداد سال ۱۳۵۱، دولت افغانستان مکلف است ۲۶ متر مکعب آب به ایران بدهد.اين در حالي است كه ۲۲ متر مکعب حقابه و ۴ متر مکعب برای حسن همجواری چیزی نیست که طالبان بخواهند بگویند ما ۴ متر مکعب را اضافه كرده ايم.
نویسنده: علیرضا رجائی
عضو شورای عالی سیاست گذاری و رئیس کمیسیون روابط بین الملل و حقوقی تشکلهای شاهد و ایثارگر ایران




